روایت شده است وقتی که جناب سلمان ره از جانب امیرالم

روایت شده است ، وقتی که جناب سلمان (ره ) از جانب امیرالمؤمنین علیه السلام به حکومت مداین مأ مور گردید، و عازم مدائن شد، آن عالی مقام با کاروانی همراه شد، و به درازگوشی سوار شده بود به منزل می رفتند.
و قانون آن جناب بود که یک فرسخ راه را سوار الاغ میشد، و یک فرسخ راه را پیاده می رفت تا آن حیوان هم ناراحت نشود، و در میان اهل قافله قانونِ مراعات احوال حیوانِ مرکوب آن جناب معروف و معلوم شده بود.
در منزلی از منازل که نوبت سواری الاغ بود، آنجناب سوار شده و به قدر نیم فرسخ سوار بود، که ناگاه اهل قافله دیدند، آن جناب بی اختیار از الاغ مرکوب خود پیاده شد، و بی اختیار خود را به زمین انداخت و زمین را به آغوش کشید، و مانند ابر بهاری زار زار میگریست ، اهل قافله متعجب شدند وبه سوی ایشان متو جّه شدند.
ناگاه دیدند بعد از زمانی از آن زمین گریان و نالان برخاست وچند قدم راه رفت ، باز خود را به زمین افکند، صدای گریه و ناله بلند کرد، زمانی با شدّت گریست ، بعد از آن قدری رفته باز خود را به زمین افکند، با شدّت تمام صیحه و ضجّه زده ، مانند زن ثلکی می گریست و می نالید تا این که برای اهل قافله معلوم شد که آن زمین ،زمین کربلا است .



مجله مانا
(غزل)
دیدگاه ها (۹)

دکتر الهی قمشه ای:تاحالا دندونپزشکی رفتین؟؟؟اول دکتر چند تا ...

امروزپنج شنبههمراه با چند جمله الهام بخش و زیبا برخیزید و بد...

مادها در هنگام سرد شدن هوا بالا پوشی(مانتو) بر مجموعه ی پوشا...

ماده 1043 قانون مدنی اینطور مقرر می دارد که « نکاح دختر باکر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط