پسر خالم رفته بود هند تو مهمونی از خاطرات هند رفتنش داشت

پسر خالم رفته بود هند تو مهمونی از خاطرات هند رفتنش داشت واسه ما میگفت:تو هند خیلی به ما احترام میذاشتن، بعضیاشون انگار داشتن ما رو می پرستیدن یهو لامصـــب وسط خاطره گفتنش پدر بزرگم گفت : آره هندیا اکثریتشون گاو پرستن :|
دیدگاه ها (۲)

♥منو دوستام آخرین امتحانمون♥#Best-FriendS-For-Ever♥#Armita★#...

رفتم شیر بگیرم تاریخ تولیدش برای فرداست به نظرتون بخورمش یا ...

ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺸﺴﺗﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺷﺎﻡ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ،ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﺴﻪ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺗ...

ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ پسﺮﻩ ﺑﯿﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺗﻮﺟﯿﺒﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﺮﻩ ﻣ...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۳۷نيكول خودشو عقب کشید و جدی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط