ای عشق

ای عشق،
ای معشوق آشنای همه عاشقانه‌ها
هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:
گل با شکوفه
شبنم به شرم و صبح به لبخند و
دریا به موج و موج به ریگ کرانه ها
یک لحظه از نگاه تو کافی است
تا دلم
سودا کند دمی به همه جاودانه‌ها

#قیصر_امین_پور
دیدگاه ها (۱)

صبح، سوار بر قطار ستارگان سحرگاهیاز راه رسیدتـو نـیـامـدیگنج...

کنارِ حوضِ فیروزه ایِخانه ی مادربزرگ،چهار زانوبر روی قلیچه ی...

راز بـاش ولـی فـاش نشدنـیتـو قفـس باش ولی رام نشدنـیعکس باش ...

کودکی ام را که مرور می کنم ، قشنگ ترین قسمت های آن ، تعطیلات...

دو پارتیتتو آرتیست دوست داشتی منوسط فیک قلب یخی یک تک پارتیم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط