فراموشت کردم

فراموشت کردم
این را وقتی فهمیدم که
وقتی میخواستم مرورت کنم
باید چشم هایم را تنگ میکردم
تا شماره تلفنت را به خاطر بیاورم...
امروز
خاطره ای مبهم هستی
که نمی دانم کجا و کی به زندگی ام چسبیدی
تنها چیزی که هیچ وقت از تو فراموش نمی شود
چروک های ریز پیشانی و بغض های بی دلیل است که چند وقت یکبار گلویم را می آزارد
آن هم برای سرزنش کردن خودم برای انتخاب توست
فراموشت کردم و این را توی تمام کتاب شعرهایم چاپ خواهم کرد...

#زهرا_خیراللهی
دیدگاه ها (۱)

#توییت وقتی شروع به دوست داشتن خودت میکنی، رابطتت با همه عوض...

به کجا برم سری را که نکرده ام فدایت !؟

یک چیزی یا کسی را دوست دارید زیاد درموردش فکر و خیال نکنید!خ...

نگاهت را گرفتی،آغوشت را دریغ کردی،عقب عقب رفتی،پایت را پس کش...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

دوپارتی

ترک گناه به خاطر امام زماننیمه های شب یک انسانی بلند می‌شود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط