فیک

#فیک
#نوازش_باد
Part¹⁷
فیلم گذاشتیم دیدیم (قطار بوسان)
بعد از ۲ ساعت تموم شد
+نامجون!داری گریه میکنی؟
^ا/ت ولم کن
+خدا شفات بده
^ببند نباید باباش میمیرد
_خدا شفات بده
^تو یکی خفه شو عنتر
_نامجون بیا کمکم برای لباسام نظر بده
^اومدم
منو کازوها تنها شدیم
+کازوها
*بله
+تو جیمینو دوست داری؟
*نه
+ولی من خودم دیدم شما توی اتاق و پشت دیوار چیز کردید..چیز
*خب میدونی مجبور بودیم
+یعنی چی
*اون لحظه ها جیمین متوجه میشد یکی ما رو زیر نظر داره و مجبور میشد،اون جز یکی دیگه عاشق کسی نشده،مطمئنم

+آره میدونم ولی اون من نیستم(آروم خیلیخیلی)
*ا/ت این فکرو در مورد جیمین نکن اون..اون فقط داره ازت محافظت میکنه اونبار ک یهو بوسیدم توی اتاق ۳ نفر داشتن ما رو میپاییدن جیمین متوجه اونا شدو برای اینکه نشون بده به من علاقه داره بوسیدم همین ،و وقتی ک تو پشت در بود و روی لیوان و شکوندی یادته؟
+آ.آره
*خب جیمین وقتی فهمید تویی حتی لباس نپوشیدو فقط اومد ببینه ک چرا خون ریزی داری اون دوستت داره ا/ت
+خب
*خب چی؟
+نمیتونم باورش کنم(با بغض)
*ا/ت!

نمی تونستم بگم از کازوها خوشم میاد در واقع ازش بدم هم میاد چون دلیل بدبختیای منه
+ام کازوها من برم
دیدگاه ها (۱۰)

#فیک #نوازش_باد Part¹⁸_ ا/ت؟هنوز میترسم می ترسیدم برگردمو سی...

#فیک #نوازش_باد Part¹⁹+جی.جیمین؟بزار برم چرا اینطوری میکنی؟چ...

#فیک #نوازش_باد Part¹⁶رفتم سراغ نامجون در زدم^بیا تو+اوف چ د...

#فیک #نوازش_باد Part¹⁵^ا/ت قبول کن خواهش میکنم من نمیخام ترو...

سناریو

●بال های سیاه و سفید○پارت 15

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط