شب فراق که داند که تا سحر چند است

شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است

#سعدی
دیدگاه ها (۱)

چنان ناسازگاری،عام شد در روزگار ماکه طفل از شیر مادر استخوان...

بڪش دستی به روی زخمهای بیشمار من￿ڪه اعجازی ڪه دستت می ڪندمره...

یک استکان طراوتِ گلهای تازه دمیک لقمه آفتابِ سحر ناشتای توهر...

سبز میپوشی کویر لوت جنگل میـشود عاقبت جغرافیا را ...

༺🖤༻¸¸♬·¯࿐࿐کنار شب می‌ایستم شب از تو لبریز استمن در دو قدمی ت...

رازیست مرا با شب و رازیست عجبمن دانم و شب داند و شب داند و م...

جزای آن که نگفتیم شُکرِ روز وصالشب فراق نخفتیم لاجَرَم زِ خی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط