ادامه ی کمیک فصل قسمت

ادامه ی کمیک فصل ۲ قسمت ۵
.
.
.

بدن لوسیفر هنوز در دستان الستر بود و الستر داشت به چهره ی معصوم اون نگاه می‌کرد اون به لوسیفر راستش رو گفت بود که عاشق هست اما هدفش براش مهم تر بود
اون میدونست که قراره با این کارش با خشم خیلی ها روبه رو بشه چون لوسیفر خواهان زیادی داشت اولین کسی که قراره با خشمش روبرو بشه چارلی هست چون چارلی عاشقانه پدرش رو دوست تاشت علاوه بر اون همه قراره با چهره‌ی اصلی الستر روبرو بشن
.
.
.
.
درخونه با کلید باز میشه و همه باخنده وارد میشن چارلی بلند پدرش رو صدا میزنه همین طور الستر رو ولی هیچ کدوم جواب نمیدن
چارلی: وگی این ها چرا جواب نمیدن نکنه همو کشتن
وگی : نگران نباش چارلی بیا همه جارو بگردیم شاید جایی باشن که صدامون رو نمی‌شنون
انجل : یا شایدم باهم رفتن بیرون اخا تو آشپزخونه رو نگاه کن چه میزی چیده این آقا الستر
هاسک : از الستر این کار بعیده
چارلی : من و آنجل اتاق هارو میگردیم شما دوتا هم پایین رو بگردین
وگی :باشه عزیزم و بوس فرستادن
چارلی قرمز‌ میشه و سریع دست آنجل رو میگره و میره به طبقه ی اول
آنجل: بیل از همین اتاق اول شروع کنیم
چارلی سرش رو به معنای باشه تکون میده
دیدگاه ها (۳)

پایین این عکس کمیک رو میزارم

ولی قیافش شبیه لوسیفر اگه دقت کنین

زیستیا

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

پارت ۸۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط