تو تریلی که نشستیم حرکت کردیم گفتند یه روستا قبل از کو

تو تریلی که نشستیم حرکت کردیم ...گفتند یه روستا قبل از کوته می تونیم استراحت و حموم بریم و بعد به سمت نجف بریم ا این شد که مهمون خونه محمدرضا شدیم وهرد روستا شدیم ریختن دور تریلی برای بردن زوار به خونشون اون خونه های که پرچم داشتن پذیرایی زوار هستند
دیدگاه ها (۲)

اسم روستای که توش اسکان پیدا کردیم جصان بود بعد از استراحت ص...

کم کم باید از ابو محمدرضا وخانوادش خداحافظی می کردیم اما دو ...

تو گیر و دار پیدا تردن ماشین برای رفتن به نجف بودیم که صدای ...

نکته هی که باید بگم اربعین جایی خانم ها نیست چه سر مرز که زی...

پارت ۸۰ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۱۱ فیک مرز خون و عشق

پارت ۸۳ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط