سحر که باد صبا از رخش نقاب گرفت

🍃🦋سحر که باد صبا از رخش نقاب گرفت
دو دست صبح به روی خود آفتاب گرفت

ز فیض حسن تو شد عالم آنچنان سیراب
که می توان ز گل کاغذی گلاب گرفت


#صائب_تبریزی
🍃🦋

#صبح_بخیر
دیدگاه ها (۳)

همه از پشت خنجرم زده اند دوستاني خجالتي دارم#سیدمهدی_موسوی

‌چشمها زبونِ همدیگرو بلدنسکوتِ حاکم برسیاهچاله‌ی مردمکهاهمدی...

در پردۀ اسرار کسی را ره نیستزین تعبیه، جانِ هیچ‌کس آگه نیست#...

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال#قیصر_امین_پور کوله باریست پر ...

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم . . .

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط