دلم

دلم
يك ملاقات غيرمنتظره مي خواهد
تا قبله ي بغض ودلتنگي م را
گم كنم
لبخندهايم ديگر تلخند نباشد
دوستت دارم را پيش نويس اين وصال
بلا تكليف كني
نذر دلت كه شبانه باعود عشق!
مرورمي كردي
برايم بخواني، مثل موسي شبان باخدا..
تكيه گاهم شوي
تا ململ آغوشت لباسم شود وديگر سوز تنهايي
رااحساس نكنم...
دیدگاه ها (۱)

کنارم که هستیزمان هم مثل من دستپاچه میشودعقربه ها دوتا یکی م...

جمعه که خیس باشددل آدم برای هزار و یک نفر می گیرد...آن هزار ...

‍ در چشم‌های او هزاران درخت قهوه بودکه بی‌خوابی‌های مرا تعبی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط