سیروس امیری زنگنه
(۹)
محبوبم
تا سنگ
و صخرههای یک وطن را
سکوت بفرساید
عشق را
از من در نوجوانی پنجره
و تو را
در کوچکی
زیر پستان مادر
به روسری گرفتند
برای آبادی فکر دیگری باید کرد
زنگُل را
بر گردن قوچ پیشروی اتاق شکارچی
آویختند
و هر پسین
نی چوپان
بر دیوار کلبههای یکجانشین
گلههای صامت را
با مصوتهای بلند
کوتاه
بعد
کمی آرام
و ناگهان
بریده
که بگیرید
بخورید
و بیاشامید
"که این
قسمتی از بدن من است"
از عشای ربانی
به کشتارگاه میبرند؟
(۱۰)
پرندهها پرواز را انکار
به درختها دیگر
ایمان نداشتند
ماهیها
به سنگها و اعماق
انسانها
از خیابانها گریختند
من و تو
که نه درخت
نه طاق
نه صخره و سنگی داشتیم
برای گریختن
خانهای که نداریم هم
از تنهایی ما دور است
دور
کوچه هم
پاگرد ندارد
ما نمیتوانیم
از دوست داشتن
پایینتر بیاییم
آزادی را اگر
می خواه ای بخواه
اما
در چشمانم نگاه کن
راست بگو
ما که
نه خانه داریم
نه کوچه مهلت یک بوسه به ما داد
حتی در کوچکی
نه من پرندهای داشتم
که در نای ات
بخوابانمش
تا برایم بخواند
وقتی که دلم
اشکهایش را
پشت دندهایم
پنهان میخواهد بریزد،
آزادی را
بخواهم برای چه
وقتی درختها
در من
توهمی از جریانی سبزند
و گردنها
یادگار طنابانند
بیا پاگردی پیدا کنیم
کمی کنار یک برکه بنشینیم
و به ماهیهای کوچولویی که فقط
دنبال دریا
"شبیه شایعه
در دهان زنان روستایی میچرخند
و بزرگ میشوند"
نگاه کنیم
و بخندیم.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی
┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
سرچشمهها
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
@Newsnetworkraha
https://t.me/+e2UePJIk4CwxYTE0
و...
محبوبم
تا سنگ
و صخرههای یک وطن را
سکوت بفرساید
عشق را
از من در نوجوانی پنجره
و تو را
در کوچکی
زیر پستان مادر
به روسری گرفتند
برای آبادی فکر دیگری باید کرد
زنگُل را
بر گردن قوچ پیشروی اتاق شکارچی
آویختند
و هر پسین
نی چوپان
بر دیوار کلبههای یکجانشین
گلههای صامت را
با مصوتهای بلند
کوتاه
بعد
کمی آرام
و ناگهان
بریده
که بگیرید
بخورید
و بیاشامید
"که این
قسمتی از بدن من است"
از عشای ربانی
به کشتارگاه میبرند؟
(۱۰)
پرندهها پرواز را انکار
به درختها دیگر
ایمان نداشتند
ماهیها
به سنگها و اعماق
انسانها
از خیابانها گریختند
من و تو
که نه درخت
نه طاق
نه صخره و سنگی داشتیم
برای گریختن
خانهای که نداریم هم
از تنهایی ما دور است
دور
کوچه هم
پاگرد ندارد
ما نمیتوانیم
از دوست داشتن
پایینتر بیاییم
آزادی را اگر
می خواه ای بخواه
اما
در چشمانم نگاه کن
راست بگو
ما که
نه خانه داریم
نه کوچه مهلت یک بوسه به ما داد
حتی در کوچکی
نه من پرندهای داشتم
که در نای ات
بخوابانمش
تا برایم بخواند
وقتی که دلم
اشکهایش را
پشت دندهایم
پنهان میخواهد بریزد،
آزادی را
بخواهم برای چه
وقتی درختها
در من
توهمی از جریانی سبزند
و گردنها
یادگار طنابانند
بیا پاگردی پیدا کنیم
کمی کنار یک برکه بنشینیم
و به ماهیهای کوچولویی که فقط
دنبال دریا
"شبیه شایعه
در دهان زنان روستایی میچرخند
و بزرگ میشوند"
نگاه کنیم
و بخندیم.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی
┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
سرچشمهها
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
@Newsnetworkraha
https://t.me/+e2UePJIk4CwxYTE0
و...
- ۶۶۵
- ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط