در اتاق رو قفل کردم و درحالی که باند رو دور مچ و دستم ...

/ℛℐ𝒩𝒢 ℳ𝒜𝒮𝒦/
ᴾᵃʳᵗ ¹
.
.
در اتاق رو قفل کردم و درحالی که باند رو دور مچ و دستم مپیچیدم تا محض احتیاط اگر نیاز به جلوگیری از دعوا بود دست‌هام آماده باشه از پله های طبقه بالا به سمت پایین رفتم ، هنوز در ها رو واسه ورود تماشاچی ها باز نکرده بودن . همونطور که دستم رو با باند پوشش میدادم شروع کردم به قدم زدن و برسی و نگاهی به جایگاه تماشاچی ها ، صندلی های VIP ، رینگ مسابقه ، جایگاه داوطلب ها و در اخر صندلی داور انداختم
ملودی : جیسونگ بار تکمیله ؟
جیسونگ : بله
ملودی : خوبه ، در هارو باز کنید و حواستون باشه هر چیزی که به منظور اسیب باشه بخصوص سلاح سرد یا گرم به همراه خودشون نیارن داخل
جیسونگ : چشم
بعد از اینکه مطمئن شدم همه‌چیز سرجاشه با خیال راحت سمت صندلی میزبان رفتم و نشستم و باند دوتا دستام رو چک کردم . بعد از گذشت تقریبا ده دقیقه بیشتر صندلی ها پر شده بود و تا جایی که من دیدم ۱۵ نفر داوطلب حضور داشتن ، اما افراد VIP هنوز سرو کله‌شون پیدا نشده بود . همونطور که داشتم تموم محوطه رو زیر نظر میگرفتم صدای جیسونگ رو شنیدم که دم گوشم خبر ورود افراد VIP رو میداد ، تا زمانی که به چشم ندیدمشون سر جام نشستم و بعد وقتی وارد شدن بلند شدم و با لبخندی بهشون سلام کردم
ملودی : اقای لی‌هان از دیدنتون خوشحالم ، کمی تاخیر داشتین
خنده‌ای کرد و گفت
لی‌هان : منم همینطور ، متاسفم اما به هرحال مهمه که الان اینجام
لبخندی زدم و گفتم
ملودی : قطعا همینطوره
لی‌هان : نقاب امشبتون خیلی زیباست
مثل اینکه توی دلش قرار داشت بیشتر از چیزی که باید حرف بزنه ، شاید باید فکشو پایین میاوردم اما فقط بی‌توجه به چیزی که گفت درحالی که میشستم گفتم
ملودی : واینستید بشینید
طوری که انگار جا خورده باشه و به خودش اومده باشه سرجاش نشست و من فقط منتظر موندم تا VIP بعدی سرو کلش پیدا بشه ؛
.
.
.
امیدوارم دوسِش داشته باشید🌱🐋
دیدگاه ها (۱)

/ℛℐ𝒩𝒢 ℳ𝒜𝒮𝒦/ᴾᵃʳᵗ ²..توی این میونه به داوطلب ها نگاهی انداختم ...

/ℛℐ𝒩𝒢 ℳ𝒜𝒮𝒦/ᴾᵃʳᵗ ³..کمی صبر کردم تا اگر کسی چیزی میخواست بپرس...

آبیِ عزیزم🐋.سلام سلام ، من ساحلم و اومدم که یکم از داستانایِ...

/ℛℐ𝒩𝒢 ℳ𝒜𝒮𝒦/ᴾᵃʳᵗ ⁸..چشمام به شدت سیاهی میرفت ، ضربه شدیدی بود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط