من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم مگه نه

من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم. مگه نه؟
یه سوالیم، یه سوال بی جوابیم. مگه نه؟

یه روزی قصه ی پرغصه ی ما تموم میشه
آخرش نقطه ی پایان کتابیم. مگه نه؟

پشت هم موج بلا میشکنه و جلو میاد
وای بر ما که رو آب مثل حبابیم.مگه نه؟

کی میگه ما با همیم،ما که باهم جفت غمیم
دوتا عکسیم وبه زندون یه قابیم.مگه نه؟

ای خدا ابر محبت چرا بارون نداره
آسمون خشکه و ما تشنه ی ابریم. مگه نه؟

کار دنیا رو که چشمم دیده بودگفت به دلم
ما دوتا پنجره ی رو به سرابیم.مگه نه؟

اگه تا دامن خورشید خدا هم برسیم

آخر از بوسه خورشید کبابیم. مگه نه؟

من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم. مگه نه؟
یه سوالیم، یه سوال بی جوابیم. مگه نه؟

یه روزی قصه ی پرغصه ی ما تموم میشه
آخرش نقطه ی پایان کتابیم. مگه نه؟
دیدگاه ها (۸)

#روزهای پایانی ساله..#دل تکونی#از خونه تکونی مهمتره…!#دلتو ب...

ته چین :-)

در استان «ماگیندانائو» فیلیپین،مسجدی ساخته شده است که به رنگ...

لحظه ی گاز گرفتن مورچه از انسان!!!!☺

پارت ۱۶ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط