هرگاه از شدت تنهایی به سرم هوس اعتمادی دوباره میزند خنجر

هرگاه از شدت تنهایی به سرم هوس اعتمادی دوباره میزند خنجر خیانتی که در پشتم فرورفته در می آورم...، میبوسمش صیقلی عاشقانه،اندکی نمک بررویش، نوازشش کرده،دوباره برسرجایش میگذارم... از قول من به آن لعنتی بگویید خیالش تخت، من دیوانه هنوز به خنجرش هم،وفادارم.
دیدگاه ها (۱)

من عادت کڕدم کسے نگڕانم نباشہ...عادت کڕدم کسی سڕاغم ڕۆ نگیڕه...

خیلی وقتا تو تقصیری نداریاگه یه چیزیو از دست دادی اینقدر دنب...

.

.

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط