دسستم رو گذاشتم روی دستش که مث چی یخ کرده بود

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭³

دسستم رو گذاشتم روی دستش که مث چی یخ کرده بود
کوک: وای چرا انقدر یخی
سوجین: کوک...من...خیلی...ترسیدمممممممم
دوباره گریه اش اوج گرفت که یهو گرفتمش توی بغلم
نمی دونم چرا ولی این حرکتم غیر ارادی بود
کوک: قربونت بشم من آخه ، من بمیرم تو اینطوری گریه نکنی
وایسا ببینم،،این چی بود من الان گفتم؟
سرشو گرفتم بالا و با انگشتم رد گریه هاشو پاک کردم
کوک: دیگه گریه نکن ، خب؟
آروم سرشو به معنی باشه تکون داد
کوک: الانم پاشو بریم یه عالمه بازی کنیم
دستش رو گرفتم و پاشوندمش
.
.
از اونجا اومدیم بیرون که با سوهو برخورد کردیم
سوهو: کجا بودید شماها؟ خیلی وقته دنبال تونم
چشمش به سوجین افتاد
سوهو: چی شده؟ چرا گریه کردی سوجین؟
ماجرا رو براش گفتم
.
.
.
( ۲ ساعت بعد )
« ویو سوجین »
بعد از کلی بازی برگشتیم خونه
قرار بود امشب کوک خونمون بخوابه و این خیلی خوشحالم می کنه
هنوز سر اون کاری که کرد توی شوکم
کوک: من همه کارشممممم
خیلی حس جالبی بهم میده وقتی به این جمله اش فکر می کنم
یا اون موقع که بهم گفت قربونت برممممممممممم
وای سوجین، بابا اون تورو به بچه میبینه ، انقدر اسکل نباش
---------------------------
اووووووووووو
دوستان اینترنتم ضعیف بود عکس خالی پست کردم😅😂
دیدگاه ها (۰)

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁴ می خوام وقتی رفتیم خونه ازش تشکر ک...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁵ باید به جوری از دلش دربیارم، اصلا ...

😭 درخواست کردید بزارم #استوری_درخواستی

من نتونستم؟هیچ وقت حرف های مردم رو جدی نگیر، ولی عاشق این اد...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭² وارد شدیم و همینجوری داشتیم میرفتی...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 ⁹ بعد از چند دقیقه که همه چیز رو بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط