چندپارتی

#چند‌پارتی

"ویو جیهوپ"

شب، وقتی کنارم نفس می‌کشید، شهر از یادم می‌رفت.
نه تفنگ، نه معامله، نه آدم هایی که میکشتم…
فقط صدای نفس‌هاش که با ضربان قلبم یکی می‌شد...

سرم رو خم کردم و پیشونیش رو بوسیدم
لبخند زد همون لبخندی که همیشه قبل از خواب می‌زد...

یهو گفت:

ا.ت: هوپ… اگه یه روزی یه چیزی باعث شد از پیشت برم بازم منو دوست داری؟

خندیدم.. خندیدم چون عشق تو تنها چیزی بود که مطمئنش بودم از دست نمیدم.
گفتم:
هوپ: اخه این سوال ها چیه میپرسی قربونت برم معلومه که دوست میدارم چون تو تنها کسی هستی که با خودم تو این دنیا دارم...

نمی‌دونستم دنیا از قبل تصمیمش رو گرفته...


"ویو ا.ت"

کنارش که می‌خوابیدم، بوی باروت هم برام امن بود.
جیهوپ خطرناک‌ترین مرد این شهر بود، اما وقتی دستم رو می‌گرفت،
من فقط یه دختر بودم که دلش می‌خواست صبح‌ها با صدای نفس‌های اون بیدار شه...

می‌دونستم مافیاعه...
می‌دونستم خون ریخته...
اما عشق… کور نیست.. فقط شجاعه...

بهش نگاه کردم و تو دلم گفتم:
«اگه قراره آخرش درد بکشه، کاش دردش من نبود نباشه...»

کاش می‌دونستم آخرش همینجوریه...


"ویو جیهوپ"

اون شب دیر برگشتم.
حس بدی داشتم. از اون حس‌ها که حتی سیگار هم آرومت نمی‌کنه.

در رو که باز کردم، خونه ساکت بود.
خیلی ساکت.

اسمش رو صدا زدم.
جوابی نیومد.

قدم‌هام کند شد وقتی دیدمش…
روی زمین افتاده بود.
خون، موهاشو خیس کرده بود.

دنیا همون‌جا ایستاد.

زانو زدم کنارش. دستاش سرد بود.
خیلی سرد.

با گریه گفتم:
هوپ: نه… نه نه نه… ا.ت بیدار شووو نمیتونی بری زود باش بیدار شوو!!(با داد و گریه)


(ویو ا.ت)

درد…
اولش مثل سوزشه بعد واست عادی میشه:)

فقط یه چیز ذهنمو درگیر کرده بود:
"چشم‌هاش".

خواستم اسمش رو صدا بزنم، صدام درنیومد...
لب‌هام تکون خوردن، اما فقط توی دلم گفتم:
«هوپ… نذار من تنها برم.»


" ویو جیهوپ"

سرش رو بغل کردم.
چشم هام تحمل دیدن اینارو نداشت
اما قلبم؟
داشت تیکه‌تیکه می‌شد...

با داد گفتم:
هوپ: بیدار شو… التماست می‌کنم.
ا.ت… ا.تتتتت… خواهش میکنم بمون پیشم

چشم‌هاش نیمه‌باز شد.
لبخند زد. همون لبخند همیشگی.


"ویو ا.ت"

با آخرین نفسم گفتم:
ا.ت: دوستت دارم… حتی بعد از اینکه دیگه کنارت نباشم...:)

خواستم دستش رو فشار بدم، ولی دیگه نتونستم.
دنیا تار شد…
و.....

"ویو جیهوپ"

وقتی نفسش قطع شد،
منم مردم....

نه اون شب…
نه اون لحظه....

از همون ثانیه‌ای که فهمیدم
دنیا بدون تو فقط یه تاریکیه

سرم رو روی موهاش گذاشتم و آروم گفتم:
هوپ: قول می‌دم… هرکی این کاررو کرده انتقامت رو میگیرم
دنیا رو براش جهنم می‌کنم.!

اما حقیقت این بود که
هیچ انتقامی
جای خالیِ نفس‌هات رو پر نمی‌کرد.

تو رفتی…
و من، زنده موندم؛
بدترین نوعِ تنهایی این بود!

ادامه دارد!
دیدگاه ها (۰)

#چند‌پارتی ♡ادامه: "ویو جیهوپ" نه…نه، من نمیتونم بزارم بری.....

#چند‌پارتی ♡ادامه! "ویو جیهوپ "جسدش رو دیدم....بی‌حرکت.... ز...

#تکپارتی‌فلیکس وقتی بچه دار میشیدفلیکس به آرومی از خواب بیدا...

🦋 Han jisung 🫶🏻

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط