خبری از تو ندارم دل من شور افتاد

خبری از تو ندارم دل من شور افتاد
بر سرم فکر بد؛ اندیشه ی ناجور افتاد

اعتیادم به دو دستان تو زندانم کرد
دست تو پرزد و تبعید شد و دور افتاد

ماهی سرکش قلبم که قزل آلا بود
غزل آلا شد از آن روز که در تور افتاد

ظلمت خانه ی من جاری تنهایی بود
جلوه فرمودی و از پنجره ام نور افتاد

نیستی؛شور و شر زندگی ام ساکت شد
از صدا تار و دف و تنبک و تنبور افتاد

نعشه ی لحن تو بود این دل ماتم زده ام
حال یک گوشه سراسیمه و مخمور افتاد

جان من! سخت ترین حادثه ها پیش آمد
اتفاقی که سر این من مغرور افتاد

ترش رویی نکن ای دلبر شیرین سخنم
تلخ دنیا شد و یک ذره دلم شور افتاد
#poouriya_9
دیدگاه ها (۲)

ﺯﺩﻩ ﺍﻡ ﺑﻪ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻣﺤﺾ !.....ﻧﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ...ﻧﻪ ﺣﺮﻓﯽ...ﻧﻪ ﺑﺤﺜﯽ.....

همیشہ ســــــــــادہ بودَم .. ســــــــــادہ سل...

به خود پناه می برماز تمامِ اطراف.. همین کُنجِ نداشتنتهمین به...

وقتی دلتنگ باشی تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند باز هم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط