دردت به جونمآقای جوکار بابای مدرسه امون بودهی میگفت

دردت به جونم..آقای جوکار بابای مدرسه امون بود,,,هی می‌گفتم یه ساندویچ کالباس,,یه کالباس,,یه کالباس,,آخر سر هم از تو اون همه شلوغی,,یه ذره کالباس با یه نون له شده و.چند تا تیکه گوجه دستت رو میگرفت..
من قربون خنده هات..
دیدگاه ها (۲)

دورت بگردم...ما هم کم سوتی نمیدیم...بعد یادم بیار برات بگم.....

بد موخامت خوووو

من فدای خنده هایت..

ﺩﻭﺭ ﮐﻪ ﻣـی ﺷﻮی . . . ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﻣـی ﺷﻮﺩ . . . و ﺳﺎﻋﺖ ، ﺭﻭﺯ ....

پارت ۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط