من که ازعشقت وفامیخواستمدر دلت یک ذره جامیخواستمچون غریبی ساده وبی ادعامثل تو یک آشنا میخواستمآمدی اما به وقت رفتنتماندنت را از خدامیخواستممن برای اشک هایم بعدتوقد یک دریاچه جامیخواستم