آغوشت

آغوشت
قبیله ای‌‌ وحشی
با آتشی برای پایکوبی
با جادویی برای فریب

دستانت
گمشد گانِ بی‌ شتابِ ریزشِ آبشارِ گیسوانِ من
و
چشم هایت
ویران گرانِ خاموشِ غرورِ هزار ساله ام

من دلباخته‌ای عصیانی
آشوب گری پر تمنا
از عالم گریخته‌ای پر تردید
آمیخته با طبیعتِ پیکرت
آمیخته با عطرِ خوبِ خوبِ بودنت
سر بر بالینت گذاردم
با تو زیستم
با تو گریستم
عشق ورزیدم
عشق ورزیدم
عشق ورزیدم
و از آرزوهای بی‌ شمار
تنها و تنها تو را خواستم
خواستنی با شکوه
رویایی
و محال ...
و محال ! .
دیدگاه ها (۵۳)

#بگذار.....من بیشتر دوستت بِدارَمبیشتر عاشقَت باشمبیشتر بخوا...

آنقدر عاشقت هستم که باز هم طاقت بیاورم باز هم صبر کنم باز هم...

نه قراری برای ملاقات نه حرفی برای گفتننه ذوقی برای خواندنِ ک...

می دانم مهربانی ام برایت،آب در هاون کوبیدن است...می دانیدلتن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط