آدمیزاد است دیگر

آدمیزاد است دیگر!
گاهی دلش میخواهد بی هیچ آشنایی دست خودش را بگیرد ببرد یک جای ِ دور، جایی که به زبان دیگری حرف میزنند.
یک جایی که بشود قرمزی ِ گاه و بیگاهِ چشم ها را گردن غربت انداخت!
آدمیزاد است دیگر...
دیدگاه ها (۱)

عشق یک سینه و هفتاد و دو سر می‌خواهد بچه بازیست مگر عشق؟!جگر...

مونسی نیست مرا؛بعد سفر کردن توهمدم دردم و این دردکشیدن دارد....

کاش میشدحال خوب رالبخند زیبا رابعضی دوست داشتن ها را خشک کرد...

تو مثل دریایی من ماهی...تنهایی میمیرم ....❤

black flower(p,308)

فرار من

#رُز_زخمی_من. part. 69جونگکوک وقتی دید لارا کمی آرام‌تر شده،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط