BTS, Roman

#زندگی_من
#ادامه_پارت_پانزدهم

برگشتم و اون و دیدم. دختر خوشگلی بود. با موهای مشکی بلند، قد کوتاه و پوست سفید. چشاش هم رنگ مشکی بود. دختر نازی بود!
بهش خیره بودم. خیلی خجالت زده به نظر میومد، آخه خیلی پیش از حد داشتم آنالیزش میکردم.
این کارم از سر هیز بودن نیست، عادت داشتم کسی رو که تازه دیدم و نمیشناسم و آنالیز کنم‌که ببینم میتونم نگهش دارم یا نه.

من-تو یوشی هستی؟

انگار اصلا تو باغ نیست!

..- بله؟!.. ا.. بله، من یوشی هستم.

خودش و جمع و جور کرد و روی صورتش لبخند کوچیکی کاشت.

یوشی- ببخشید. شما اقای تهیونگ هستید؟
من- اینجا کسی من و به اسم صداد نمیزه.
یوشی- ببخشید، پس اقای کیم.

یک ابرو مو بالا دادم و زیر چشمی نگاش کردم که صدای خانوم چو با ترس دراومد.

چو- اقا. باید بگی اقا

به خانوم چو نگاهی کرد،، معلوم بود از موقعیت با خبر شده

یوشی- ببخشید اقا

سرش و پایین انداخت و خجالت زده ادامه داد

یوشی- تا به حال خدمه نبودم.

چقدر مودب! تا به حال ندیدم یک دختر بچه در اینحد مودب باشه! نه بابا، همین الانم خوشم اومده ازش.
نمیخواستم بیشتر از این ضایع بشه، به سرعت از خونه خارج شدم.
(محل کار)
..- ببخشید قربان، شرکت اقای لی مین جی، درخواست قطع معامله دادن
من- چی!؟ چرا!؟
..- گفتن شما سرمایه...
...
به ساعت نگاه کردم، ۱۸:۰۰ بود. برای امروز کافیه، میرم خونه.
یک ربع طول کشید تا برستم خونه.. بهتره روز اول کاری یوشی رو تنها نذارم که یکوقت کار نامناسبی انجا نده.
به خونه رسیدم، خانوم چو داشت از خونه خارج میشد.

چو- سلام اقا، خوش اومدی. با اجازه من دیگه میرم
من- ی لحظه صبر کنید. یوشی کجاست؟
چو- داخل اتاقش خوابیده. بزور بردمش بخوابه، اصرار داشت که کاری انجام بده.
من- به چه دلیل اینقد اصرار داشت!؟
چو- ا.. نمیدونم بگم.. راستش نمیخواست روز اول جلوی شما بد دیده بشه.
من- بد دیده بشه!؟ الان اگه بیدار میموند و موقع شام گیج میزد که من بیشتر ناراحت میشدم.
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#Roman#Zendegi_man#Roman_Zendegi_man#yooshi
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#رمان_زندگی_من#زندگی_من#یوشی
دیدگاه ها (۰)

BTS, Roman

BTS, Roman

BTS, Roman

BTS, Roman

part 5 ) Who would have thought I would fall in love with th...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط