من و تو

من و تو
part12

که دیدم پدرمدمیگه دنبالش برم به کوک گفتم اینجا بمونه و همه چیزو به مادرم و خواهرم بگه سری تکون دادو رفت پیش مامانم تا ارومش کنه منم نگران دنبال پدرم رفتیم تو اتاق من و درو بست با هر ی کلمه که میگفت اشک تو چشمام جمشید تا وقتی که حرفاش تموم شد از اتاق  رفتم بیرون و کیفمو گرفتمو با صورت اشکی از خونه زدم بیرون

کوک ویو
مادرش واقا ناراحت بود داشتم ارومش میکردم که دیدم ا. ت با صورتی پر اشک خونه رو ترک کرد تندی رفتم دنبالش داشت بارون میومد حسابی خیس شده بودم که ا. تو توی ی کوچه درحالی که زانو هاشو بغل کرده و گریه میکنه پیدا کردم

کوک: ا. ت تو خوبی چی شده که همتون بهم ریخت بودین

ا. ت: ولم کن الان فقط منو ببر خونه تورو خدا😭😭

کوک
زنگ زدم و ی ماشین اومد دنبالمون و رفتیم خونه ا. ت واقا حالش خوب نبود

موقع شام

کوک: عشقم شام حاضره

ا. ت: نمیخورم

کوک: اها باش 🥺
موقع خواب بود ا. ت از اتاقش بیرون نمیومدم همش گری ه میکرد رفتم تو اتاقم که دیدم خوابه پای خدا یعنی چی شده نگرانشم واقا ........
دیدگاه ها (۱)

من و تو Part13 ویو صب ا. تچشامو باز کردمو یکم مالیدمشون  کوک...

من و تو Part14کوک ویودیگه نتونستم تحمل کنمو افتادم به جون ته...

P3 ا. ت: ی فکر احمقان دارم یونگی: چه فکری؟ ا. ت: بریم.... شه...

P2 ا. ت ویو: رسیدیم و از اونجایی که سر گروه من بودم رفتم جلو...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

پارت ۸۰ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط