می شنیدم از پرنده قصه های مرگ فرهاد

می شنیدم از پرنده ، قصه های مرگ فرهاد
از لب باد وزنده ، عشق های رفته بر باد

داستان های نهانی ، گشت بر من آشکارا
راز های زندگانی کرده بودش سنگ خارا

پیش چشم روزگاران ، دستش از دستم جدا شد
قصه ی عشق من و او خاطراتی برفنا شد
دیدگاه ها (۱۴)

‌از یه جایی به بعددیگه میگذره دوره ای که دلت یکی رو میخواسته...

نه می تونم بمیرم 🕳 نه می تونم زندگی کنم ⇝نه می تونم ببینمت✖ ...

خنده های تو همان سیب بهشتی ستکه باید چید و بویید و بوسید...ط...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط