خاطره از بسیجی شهید عبدالله قابل

خاطره از بسیجی شهید عبدالله قابل👇👇
یک مرتبه که عبدالله در بستری بیماری بود، به مادر گفت: «مادر این نامردی است که من خدای نکرده در بستر بیماری بمیرم و در جبهه به شهادت نرسم.
آرزوی من این است که در جبهه و با شهادت از دنیا بروم» بعد از بهبودی به جبهه شتافت و به آرزوی خود رسید.
شهید عبدالله قابل
منبع: کتاب سیرت شهیدان، صفحه:210 #شهید عبداله قابل #گردان حمزه #کتاب سیرت شهیدان #خاطرات شهدا #کرامات شهدا #پوسترشهدا #شهید محمد حسین یوسف اللهی #وصیت نامه شهدا #تصاویرشهدا #راهیان نور #دفاع مقدس #روایت فتح #سیدشهیدان اهل قلم #مدافعان سلامت #شهدای سلامت #شهدا #شهدای ناجا #شهید #شهدای سپاه #شهدای درگیری باپژاک #شهدای ارتش #شهدای مدافع حرم #شهدای کارگر #بیت الشهدا #معبربیت الشهدا #معبرسایبری بیت الشهدا #شهدای حزب الله لبنان #زندگی به سبک شهدا #شهید حاج قاسم سلیمانی #مذهبی #خبری #عمومی #شهدا #beytoshohada.blog.ir #beytoshohada.blogfa.com #beytoshohada # #جذاب
دیدگاه ها (۱)

دوخاطره ازبسیجی شهید علی اکبر ابراهیمی👇👇خاطره اول: گفت:« یک ...

خاطره ازشهید محمدرضا ابراهیمی👇👇غروب بود و آسمان زیبا؛ محمدرض...

خاطره ازسردارشهید عبدالله میثمی👇👇 از خودم بدم می آد. خسته شد...

سه خاطره خواندنی ازسردارشهیدمحمدابراهیم همت👇👇خاطره اول: یک ل...

این متن برا روز مادر بود ولی قشنگه و الان میذارمش..

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط