پارت ۸۳

ده سال از جدایی من و یونگی میگذره حتما تا حالا منو فراموش کرده
ویو یونگی
خیلی وقت بود از جیمین خبری نداشتم آخرین بار هوسوک گفت که یه خواهر کوچولو برای خودش پیدا کرده
÷ یونگیییی
- زهرر...
÷ فوش میدی بی ادب
- چته حوصله ندارم خلاصه کن
÷ تو بیا منو بخور
یه نگاه وحشتناک بهش انداختم
- پامیشماااا
÷ آروم باش زر زدم چرا زود جوش میاری
- خب چی میخواستی بگی ؟
÷ آخ یادم رفت بگم قراره که یه جنگ داشته باشیم
یهو از جام پریدم
- بین کی ؟
÷ الان علاقه پیدا کردی به حرفم پس نمیگم
- تهیونگ عین آدم میگی یا به روشای دیگه از زیر زبونت بکشم
÷ خشن باشه حالا چون بچه خوبی هستی انقدر التماس میکنی میگم بین ژاپن و ما البته این مادر فولاد زره انگار میخواد یه معامله ای بکنه ولی معلوم نیست چیه
خیالم راحت شد که قرار نیست به جیمین آسیبی برسه
- از امپراطور چه خبر ؟
÷ هیچی هنوزم میگه تو و جیمین به درد هم نمی‌خورید
- واقعا درکش نمیکنم چه مشکلی داره مگه من پیش کسی باشم که دوستش دارم
÷ والا وضیعت منم از تو بهتر نیست منم همونقدر که تو از عشقت دور بودی دور بودم ولی دلم روشن که یه باز برمیگرده بغل خودم
- کاش واقعا اونطوری که تو میگی بشه
دیدگاه ها (۲)

پارت ۸۴

پارت ۸۵

پارت ۸۲

پارت ۸۱

my month²پارت⁹

پارت پنجم:داستان از دیدگاه جیمین: جیمین بعد از اینکه فهمید پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط