یک قدم برداشتم دور از تو سرگردان شدم

یک قدم برداشتم دور از تو سرگردان شدم
آنقدر باریدم و باریدم و باران شدم

با نسیمی که گذشت از لای موهای سرت
دور خود چرخیدم و چرخیدم و طوفان شدم

بی سر و سامانی امروز این دل را نبین
من همان کوهم که دور از توچنین لرزان شدم

رفتنت حتی خدا را برد از دنیای من
کوه ایمان بودم و از قصد بی ایمان شدم

ای پرستو! آسمان را مال خود کردی ومن
عاقبت سایه نشین گوشه ی زندان شدم

تاب سرما را ندارم ناجوانمردی بس است
رفتی و بعد از تو من آواره ی دریا شدم
دیدگاه ها (۱)

در سینه که یاد تو نباشد نفسی نیستاین خانه که نه بی تو جهان ...

عشق میخواهم ولی همراه اشک و آه نه!رشتهء مستحکمی، بازی باد و ...

‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌این حنجره این باغ صدا را نفروشیداین پنجره این خاطر...

ز سرگذشت چمن، دل به درد می آیدببند پنجره را باد سرد می آید!د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط