در غلغله ی جمعی و تنها شده ای باز

در غلغله ی جمعی و «تنها» شده ای باز
آنقدر که در پیرهنت نیز غریبی

فاضل نظری
دیدگاه ها (۰)

می‌کنم، تنها؛ از جاده عبور: دور ماندند ز من آدم‌ها. سایه‌ای ...

رفیق روزهای خوبرفیق خوب روزهاهمیشه ماندگار منهمیشه در هنوزها...

حال مرا نپرس که هنجارها مرامجبور می‌کنند بگویم که بهترمنجمه ...

و زیر سایه‌ی آن بانیان سبز تنومندچه خوب یادم هستعبارتی که به...

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرماصلاً به تو افتاد مسیرم که ب...

لطفا انقدر هیت ندید آرمی استی یا بیلینک های تاکسیک میان هیت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط