اشتباهش را میبخشیدم
اشتباهش را میبخشیدم ؛
قهر که میکرد برای آشتی پیش قدممیشدم؛
بحث که میکردیم کوتاه میامدم؛
یک زمان اما چشم باز کردم و دیدم آنقدر از هم فاصله گرفته ایم که برای حرف زدنِ با من فریاد میکشد
نبخشیدم؛ پیش قدم نشدم؛ کوتاه نیامدم
فقط بی صدا بارو بندیلم را جمع کردم و رفتم
"آن موقع وقتِ رفتن بود بدونِ هیچ معطلی"
قهر که میکرد برای آشتی پیش قدممیشدم؛
بحث که میکردیم کوتاه میامدم؛
یک زمان اما چشم باز کردم و دیدم آنقدر از هم فاصله گرفته ایم که برای حرف زدنِ با من فریاد میکشد
نبخشیدم؛ پیش قدم نشدم؛ کوتاه نیامدم
فقط بی صدا بارو بندیلم را جمع کردم و رفتم
"آن موقع وقتِ رفتن بود بدونِ هیچ معطلی"
- ۶۵۶
- ۰۱ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط