من اگه سهراب بودم

من اگه سهراب بودم
به جای پشت هیچستان دائم با خودم تڪرار می‌ڪردم:
پشت ڪنڪورم... !
و از وقتی تاریخ ڪنڪور مشخص شده
تست های نزده،ام رو میشمردم و می‌گفتم:
درس را باید خواند!
تست را باید زد...
جور دیگر باید زیست

اگه اهلی شیرازی بودم(ڪه فڪر ڪنم ضد وحشی بافقی بوده)وقتایی ڪه ڪلی از درسام موند می‌گفتم:
ڪنڪور و تستِ مانده ... روزم به شب رسیده!
ماییم و نیمه جانی ... آن هم به لب رسیده .. !

اگه حمید مصدق می‌بودم هرروز با هزاران افسوس و دریغ و ناله و سودا نوشتم :
قصه‌ی درس نخواندن های من
باد با برگ درختان می‌گفت!
باد با من می‌گفت:
چقد تنبل و خنگی دختر
اگه مهدی اخوان ثالث می‌بودم تو شب بیداریام واسه درس خوندن می‌گفتم:
من امشب آمدستم درس می‌خوانم
جواب تست هایم را نمی‌دانم
چه میگویی ڪه بیگه شد ، سحر شد
بامداد آمد !؟ یا اینڪه اگه هوشنگ ابتهاج می‌بودم تو عاشقانه ترین حالت ممڪن می‌نوشتم:
ارغوان ، شاخه‌ی همخون جدا مانده‌ی من
درس های تو چطور است امروز؟
خوانده‌ای یا ڪه ڪپیده‌ای هنوز؟

اگه مولانا بودم میگفتم:
یڪ عدد ڪنڪوری‌ام...غیر ڪتاب هیچ مگو
پیش من از سفر و گردش و خواب هیچ مگو
دیدگاه ها (۴)

پرسیدن کجا میری؟! بهشون گفتم :مستقیم سمت قله....💎 ✨ ✨ ✨ ✨ ✨ ...

#ویژه تجربی هابه این تصویر خوب نگاه کن...چی میبینی؟آرزوهاتو؟...

🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 .آنچنان در پیمودن هدفت استوار باش و سرسختانه تلاش ...

You must love me... P6

سه پارتی(در خواستی) P1

خون آشام عزیز (70)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط