برده part
﴿ برده ﴾۵۶ part
دختره چشم بست و اجازه داد اشک هاش گونه هاشو خیس کنن
لب های داغ جیمین روی لب هاش سر میخورند و پر عطش مک میزد
داغ بود لب هاش طوری که حس میکرد خون توی رگاش جاریه
لب های نرم جیمین ازش فاصله گرفتن
حال با چشم های اشکی بهش زل زد
تا اینکه جیمین پشت کرد بهش و قلبشو سخت کرد دندون هاشو بهم فشرد و نجوا کرد : اما من عاشقت نیستم هویون
درست خنجری زد توی قلب دختره چرا بعد از بوسیدن لب هاش اینو گفت
چرا امیدوارش کرد هویون با اشکی که از چشم اش سرازیر بود آروم و شکننده لب زد : چرا .. این کارو باهم کردی
جیمین بدون حرفی قدم های محکمی برمیداشت تا ازش دور بشه اما هویون با فریاد سوزناکی نجوا کرد: برو گمشو پارک جیمین دیگه هیچوقت سراغم نیا .. برو عوضی ظالم بیشتر از من کسی عاشقت بود تو صورتم تف کن ..
پاهاش سست شدن و با زانو ها روی زمین فرود اومد با قلبی شکسته و اشک های بیرحمش به زمین خیره شد ...
جیمین برای آخرین بار به پشته سرش نگاه کرد ولی دوباره به راهش ادامه داد
پایان فصل اول
دختره چشم بست و اجازه داد اشک هاش گونه هاشو خیس کنن
لب های داغ جیمین روی لب هاش سر میخورند و پر عطش مک میزد
داغ بود لب هاش طوری که حس میکرد خون توی رگاش جاریه
لب های نرم جیمین ازش فاصله گرفتن
حال با چشم های اشکی بهش زل زد
تا اینکه جیمین پشت کرد بهش و قلبشو سخت کرد دندون هاشو بهم فشرد و نجوا کرد : اما من عاشقت نیستم هویون
درست خنجری زد توی قلب دختره چرا بعد از بوسیدن لب هاش اینو گفت
چرا امیدوارش کرد هویون با اشکی که از چشم اش سرازیر بود آروم و شکننده لب زد : چرا .. این کارو باهم کردی
جیمین بدون حرفی قدم های محکمی برمیداشت تا ازش دور بشه اما هویون با فریاد سوزناکی نجوا کرد: برو گمشو پارک جیمین دیگه هیچوقت سراغم نیا .. برو عوضی ظالم بیشتر از من کسی عاشقت بود تو صورتم تف کن ..
پاهاش سست شدن و با زانو ها روی زمین فرود اومد با قلبی شکسته و اشک های بیرحمش به زمین خیره شد ...
جیمین برای آخرین بار به پشته سرش نگاه کرد ولی دوباره به راهش ادامه داد
پایان فصل اول
- ۹۶۸
- ۲۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط