سخنت بند دل و شیرهی انجیر نشد

...
سخنت بند دل و شیره‌ی انجیر نشد
رشته های غزلم بسته به نخجیر نشد

به دل و دیده گرفتارم از این بیش مگر
که دل و دیده مرا قابل تصویر نشد

آنکه بر چشم من آمد، به سر کوی تو باز
بر درِ غیر تو از اشک، دو صد شیر نشد

آنکه با زلف تو افتاد ز سر پنجه برون
کار او جز به دو ابروی تو تدبیر نشد

#داود_شمسی
#گل #انجیر
#سخن #بند #دل #شیره #انجیر #رشته #غزل #بسته #نخجیر #دل #دیده #گرفتار #تصویر #چشم #کوی #اشک #شیر #زلف #پنجه #برون #کار #ابرو #تدبیر #منزل_مادری #تبریز #تابستان #شهریور
#دو_ابرو
#flowers
#flower
دیدگاه ها (۲)

...لرزه بر جانم فتاد از چشم سحرآمیز اووز نگاه گرم و لبخند فر...

...دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلستهر که ما را این نصیحت م...

...تابستان گرم، اندک اندک بساطش را جمع می‌کند تا پاییز جلوه ...

...تا که از طارم میخانه نشان خواهد بودطاق ابروی توام قبله جا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط