زندگیاحساسیمن
#زندگی_احساسی_من
#part16
استاد هندرسون و اون معلم به سمت صدا رفتن و آنیا رو پیدا کردن
استاد هندرسون:خانم فورجر حالتون خوبه؟!
آنیا در حالی که داشت گریه میکرد گفت
آنیا :هق...اره....خوبم......هق
آنیا رو از درخت جدا کردن و بردنش سمت چادر ها که بکی و دامیان دیدنشون
بکی :آنیا جونم...هق....حالت خوبه......هق
دامیان :میگو حالت خوبه
آنیا جواب داد
آنیا : هق...اره ....هق....خوبم...هق
در اون بین الیزابت اومد و به استاد هندرسون گفت
الیزابت : استاد هندرسون معذرت میخوام من بودم من این کار رو با آنیا فورجر کردم
آنیا تعجب کرد آخه اون کسی نبود که این کار رو انجام داد اون شخص جولیا بود
جولیا یه خنده ی کوچیکی کرد
جولیا :[ ای دوست ساده لوح من خوب گول میخوره هه احمق ]
آنیا :[ ای جولیا عوضی فکر کرده من هیچی نمیگم ]
استاد هندرسون : خانم الیزابت خوب میدونید که این کارتون سه تا رعد تونیتروس داره
آنیا : استاد من میتونم بگم که کار کی بوده
جولیا شکه شد و ترسید تمام نقشه هاش خراب شد
آنیا : استاد من کسی هستم که گمشده و اون شخص رو دیده و اون شخص هم الیزابت نبود جولیا و برادرش دیوید بود
جولیا و دیوید :استاد داره دروغ میگه
دیوید: [ لعنتی بکی حتما ازم متنفر شده ]
جولیا :[ لعنتی دامیان دیگه حتی نگاه هم بهم نمیکنه ]
دامیان : پس کار تو بوده جولیا نه
جولیا :ولی ....ای..این حقی..قت نداره داره دروغ... میگه
آنیا :من دروغ میگم یا تو که از ترس لکنت زبان گرفتی
دیوید و بکی به هم نگاه میکردن بکی هیچی نگفت دیوید هم چیزی نگفت
استاد هندرسون : خانم جولیا شما هم دروغ گفتین و هم این کار ناخوشایند رو انجام دادید پس شما 3 رعد تونیتروس میگیرید و آقای دیوید هم 3 رعد تونیتروس میگیرن
دامیان به جولیا نگاه میکرد
جولیا : دامی....
دامیان : خفه شو جولیا خفه شو اون از اون کارت اینم از این که انداختی گردن الیزابت و دروغت حالم ازت بهم میخوره
جولیا :[ دامیان ]
جولیا با گریه رفت سمت چادرش و دیوید هم با عصبانیت دنبالش رفت
دیوید:.........
اینم پارت ۱۶ امید وارم خوشتون بیاد
#انیا #بکی #یور #لوید #دامیان #یوری #ملیندا #داناوان #دمیتریوس
#part16
استاد هندرسون و اون معلم به سمت صدا رفتن و آنیا رو پیدا کردن
استاد هندرسون:خانم فورجر حالتون خوبه؟!
آنیا در حالی که داشت گریه میکرد گفت
آنیا :هق...اره....خوبم......هق
آنیا رو از درخت جدا کردن و بردنش سمت چادر ها که بکی و دامیان دیدنشون
بکی :آنیا جونم...هق....حالت خوبه......هق
دامیان :میگو حالت خوبه
آنیا جواب داد
آنیا : هق...اره ....هق....خوبم...هق
در اون بین الیزابت اومد و به استاد هندرسون گفت
الیزابت : استاد هندرسون معذرت میخوام من بودم من این کار رو با آنیا فورجر کردم
آنیا تعجب کرد آخه اون کسی نبود که این کار رو انجام داد اون شخص جولیا بود
جولیا یه خنده ی کوچیکی کرد
جولیا :[ ای دوست ساده لوح من خوب گول میخوره هه احمق ]
آنیا :[ ای جولیا عوضی فکر کرده من هیچی نمیگم ]
استاد هندرسون : خانم الیزابت خوب میدونید که این کارتون سه تا رعد تونیتروس داره
آنیا : استاد من میتونم بگم که کار کی بوده
جولیا شکه شد و ترسید تمام نقشه هاش خراب شد
آنیا : استاد من کسی هستم که گمشده و اون شخص رو دیده و اون شخص هم الیزابت نبود جولیا و برادرش دیوید بود
جولیا و دیوید :استاد داره دروغ میگه
دیوید: [ لعنتی بکی حتما ازم متنفر شده ]
جولیا :[ لعنتی دامیان دیگه حتی نگاه هم بهم نمیکنه ]
دامیان : پس کار تو بوده جولیا نه
جولیا :ولی ....ای..این حقی..قت نداره داره دروغ... میگه
آنیا :من دروغ میگم یا تو که از ترس لکنت زبان گرفتی
دیوید و بکی به هم نگاه میکردن بکی هیچی نگفت دیوید هم چیزی نگفت
استاد هندرسون : خانم جولیا شما هم دروغ گفتین و هم این کار ناخوشایند رو انجام دادید پس شما 3 رعد تونیتروس میگیرید و آقای دیوید هم 3 رعد تونیتروس میگیرن
دامیان به جولیا نگاه میکرد
جولیا : دامی....
دامیان : خفه شو جولیا خفه شو اون از اون کارت اینم از این که انداختی گردن الیزابت و دروغت حالم ازت بهم میخوره
جولیا :[ دامیان ]
جولیا با گریه رفت سمت چادرش و دیوید هم با عصبانیت دنبالش رفت
دیوید:.........
اینم پارت ۱۶ امید وارم خوشتون بیاد
#انیا #بکی #یور #لوید #دامیان #یوری #ملیندا #داناوان #دمیتریوس
- ۵.۲k
- ۲۳ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط