بی تو مهتاب شبش تیره و تار است هنوز

بی تو مهتاب شبش تیره و تار است هنوز
کوچه بی نام تو در حسرت یار است هنوز
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب اما
اشکی از شاخه سر زلف نگار است هنوز
در نهانخانه ی شعرت که گل عشق دهد
عطر صد خاطره در ذهن, حصار است هنوز
همه تن چشم , همه خیره به باغ غزلت
گریه ام پرده ی این دیده ی تار است هنوز
شوق دیدار تو بود , هر نفسی آمالم
دوریت دغدغه ی این دل زار است هنوز
عاشقان مست و خرابند ز هرم سخنت
وه چه سرها که چو منصور به دار است هنوز
گر چه پاییز هوایی ز سر یار نداشت
با هوایت همه دوران چو بهار است هنوز
یادگار شب تنهایی و چشمان ترم
یک غزل از تو و یک سیم سه تار است هنوز
دیدگاه ها (۳)

زندگی منهای تو آنقدرها هم بد نبودسالها آرامش همراه با غم بد ...

کسی که در برابر باخ، بتهوون، و موتزارت، فروتنانه سکوت اختیار...

بر بلور بدنت شال و قبا می‌رقصندکفشهای تو به همراه دوپا می رق...

گفته بودم سر بیاور او کلاه آورده استزندگی پشت سر هم اشتباه آ...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط