گل رز

گل رز

p9


۵ مین بعد با نفس نفس زدن از هم جدا شدن
کوک: تو دیگه دوست دخترمی حق اینکه کار کنی تو کاخ رو نداری و خدمتکار نیستی
ا.ت: چچ.. چشم ارباب
کوک: ارباب؟ اسمم جونگکوکه صدام کن کوک یا اگه هم خواستی *لبخند شیطانی* ددی
ا.ت: عه عه نگا پرورو همون کوک میگم
باهم خندیدن بعد کوک رفت کارای مرخصی ا.ت رو انجام داد
ا.ت
بعد از مرخصی با کوک رفتیم بیرون غذا خوردیم و بعدش برای شب که قرار بود دوستای کوک بیان خرید کردیم و بعدش کوک رفت سر کار منم رسوند خونه رفتم خونه رو کامل تمیز کردم با اینکه نباید کار میکردم و رحمم درد میکرد ولی خب... همه چیزو درست کردم غذا هارم اماده کردم به ساعت نگاه کردم هفت و نیم بود سریع رفتم ی دوش ۳۰ مینی گرفتم و لباسایی که با کوک خریده بودم رو یکیشو انتخاب کردم و پوشیدم. ی میکاپ لایت کردم و اماده ی اماده بودم
کوک
شب شده بود و همه ی کارامو انجام داده بودم راه افتادم سمت خونه
کوک: سلام بیب
ا.ت: خوش اومدی *بغل کردن*
کوک: چقدر خوشگل شدی تو دلم میخواد ی لقمه چپت کنما
باهم میخندد ا
کوک
از اونجایی که ظهر رفته بودم حموم دیگه نرفتم رفتم بالا لباسامو عوض کردم عطر تلخمو زدمو رفتم پایین دست ا.ت رو گرفت و اماده بودیم جفتمون
شب مهمونی....


عه عه نگا بچه پرو رو
ی لایک نمیکنی تو بی ادب؟
بدو ببینم دستم شکست 🥲❤
هنوز که داری نگا میکنی بدو ببینممممم🤣❤