یک نفر هست که لب وا بکند می میرم

یک نفر هست که لب وا بکند می میرم
خنده ی معجزه آسا بکند می میرم

در کنارش بخدا حس عجیبی دارم
بوسه موکول به فردا بکند می میرم
 
جان من بسته به هر موی سیاهش شده است
تاری از زلف ، هویدا بکند می میرم

دلخوشم از همه  عالم به نگاهش اما
 اگر این مسئله حاشا بکند میمیرم

مثل آن شعله که از بارش باران مرده
صورتم را اگر او ، ها بکند می میرم

 رفتنش آخر دنیاست خودش میداند
با کسی غیر خودم تا بکند میمیرم
دیدگاه ها (۲)

خـواستم عـکسِ جدیدم را برایت...بی خیالخواستم امشب کمی با شعر...

نوشـــــــتن بهـــــانه میخـــــواهـــــــد ، بهــــــــ...

یک لحظه چشم دوخت به فنجان خالی ام آرام وسرد گفت:که در طالع ش...

محبوب من از دوست داشتنم می ترسداز داشتنم می ترسداز نداشتنم ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط