پناه می برم از بغض در گلو مانده

پناه می برَم از بُغضِ در گَلو مانده

به دَشتِ دامنِ گلدارِ مادَرَم گاهی
دیدگاه ها (۴۳)

دوست دارم معنا ها را از عمق سادگی بیرون بکشم دوست دارم عشق ر...

مادرم می گوید سخت هست ولی کم کم یاد می گیریدر یک لحظه نقش چن...

سرشارم از توووو......مثل " شهریوری " که هنوز نیامده ...بوی ع...

آخر را شنیده ای اما ...در دلت هیچ التهابی نیست با تو مرگ و ب...

سالهاست در گلو مانده اند .......کم کم دارد به بغض هایم ........

تو دنیایی که بی اعتقادی شده کلاس! من هنوز وقتی گیرم؛ به مادر...

میدانم که گاهی فریاد غم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط