سیاه بختی ما بین که هر چه یار گره

سیاه بختی ما بین که هر چه یار گره
گشود از سر گیسو به ابروان پیوست

ذوقی اصفهانی
دیدگاه ها (۹)

سال ها پیش از اینزیر یک سنگ گوشه ای از زمینمن فقط یک کمی خاک...

من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما ...آن سان شده ام گم که...

مَن باشَم و وِی باشَد و مِی باشَد و نِیکِی باشَد و کِی باشَد...

نیکی هنری نیست به امید تلافیاحسان به کسی کن که به کار تو نیا...

به سینه می‌زندم سر دلی که کرده هوایت!دلی که کرده هوای کرشمه‌...

تو طبیب این دل بیمار باشی محشر استاز سر شب تا سحر بیدار باشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط