دیالوگ های من و او

دیالوگ های من و او...
از من خواست واِه هست را برای انسانها تعریف کنم...
لبخند بر لبانم نشست و با کمی فکر پاسخ دادم...از نظر من...هست را نمی شود برای انسانها معنی کرد...چون ما فانی هستیم..
خندید گفت باید بگویی...
هستن را از 3منظر می توان معنا کرد...
1.هستن وهستن...مخصوص ادم های که فقط هستن ...خنثی...
2.هستن ونیستن....مخصوص انسان های که که بود ونبودشان...فرقی ندارد...
3.نیستن وهستن...مخصوص ادم های که هستند همیشه در یادها...
لبخندی زد و گفت من کدام از این سه دسته ام...
گفتم اگر عاشق باشی می فهمی..
دیدگاه ها (۲)

من به تو محتاجم ...یا به تو معتادم...وچه فرق است میان محتاجی...

حال من خسته تر از انست...که لیلی مرا در ک کند..نشنیده حرف......

اندر احوالات جهان همین بس که.... درودها ونفرین ها جایشان عوض...

این که می گویند انسان ها امروزه دیگر قناعت کار نیستند....من...

Forest Vampire 2 ( Bloody Return)خون آشام جنگل 2 (بازگشت خون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط