دیدار دوباره

-دیدار دوباره-
-8- ویو خونه
سنجو:داداش من خوابم میاد
سانزو:اگه الان بخوابی شب خوابت نمیبره
سنجو:خب چیکار کنم؟
سانزو:ااوووممم..میخوای باهم بازی کنیم؟شاید خوابت بپره
سنجو:آخجووونن باشه
بعد سنجو رفت و همون عروسکای قدیمیش و اورد
سنجو:خب تواین اسبه رو بگیر مثلا اسب لوناست
سانزو:باشه
سنجو:لونا هم من میگیرم دستم این قالیچه هم مثلا خونه ی لوناست
و بعد شروع کردن
کمی بعد
ویو سانزو
غرق بازی بودیم که یهو به ساعت نگاه کردم
ساعت 5 عه یا خدا چقدر زود دیر شد
سانزو:سنجو من باید برم سر کار(سانزو ترک تحصیل کرده)
سنجو:نه یکم دیگه بمون
سانزو:ولی بجاش فردا بعد مدرسه هم بازی میکنیم
سنجو:باشه داداشی
سانزو:خب من برم
سنجو:خدافظ
سانزو:خدافظ
و رفتم



*باز هم تکرار می کنم نویسنده ی این فیک من نیستم پس منو پاره نکنید 😂💔*
دیدگاه ها (۶)

-دیدار دوباره- -۹- ویوی بعد کارخب الان دارم میرم خونهدلم واس...

استوریم

چویا فن ها عررر بزنید 😂😂

پارت ۸

دیدار اول ..

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط