دوست داشتم او پالخت فقط پیراهن تازهام را بپوشد در خانه

دوست داشتم او پالخت فقط پیراهن تازه‌ام را بپوشد، در خانه‌ام راه برود، فیلمی انتخاب کند تا با هم ببینیم و برایم آواز بخواند. مست باشم که بوی او را می‌دهم.
اما او سرمست است که پیراهن مرد دیگری را به تن دارد...

👤 #حمید_سلیمی
#diyare_kurd
#BookTime
دیدگاه ها (۰)

نپرس! فقط بفرستش برای بهترین دوست دخترت ❤️ سعی کردم بهترین ک...

کتاب امروز ...🤫آدرنالین خونتون افتاده ؟ کتاب امروزو از دست ن...

‌من هنوز کلی کتابِ نخونده، فیلم و سریال ندیده، آهنگ گوش نداد...

آلبر کامو چه دقیق گفته:«جوان که بودم از مردم چیزی می‌خواستم ...

🔴 حکایت دو مداد سیاهاز دو مرد دو خاطره متفاوت از گم شدن مداد...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

**پارت دهم وقتی دوست برادرته و...: جیمین احساس می‌کرد خون د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط