جوان رفت پیش پیر

جوانۍ رفت پیش پیرۍ
گفت: روزۍ ندارم
گره افتاده بڪارم

پیر مرد گفت :
دست پدر و مادرت را ببوس
گفتم: چرخ روزگار
بڪامم نیست برڪت از
خانہ ام رفتہ است

گفت :
دست پدر و مادرت را ببوس
دیدگاه ها (۲)

توی این عصر قشنگدر قوری دوستی چای دم کنیدبا قند مهربانی نوش ...

✨ وقتی شب میشه✨ ✨ یه دنیا خاطره✨ ✨ یه دنیا خیال✨ ...

✔ "دعای روز"خدایا تو را به مهربانیت قسمدل‌های گرفته را شاد ڪ...

🍃 🌺 ﮔﺎه گاهی ﮐﻪ ﺩﻟﻢ می‌گیردﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ می‌گوﯾﻢﺑﺸﮑﻦ قفلی ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻧﺖ...

black flower(p,261)

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط