عشق

عشق
 فاحشه ای بود
که امروز عصر
 در آپارتمانی قدیمی کشفش کردم

پیراهنش را در آوردم
وبه پسر یعقوب سخت خندیدم!
اینجا اورشلیم نیست
وهیچ کس
نمی تواند خضری پیدا کند
که زنی را به او بیاویزد و
خیالش راحت باشد
فردا
به معجزه عیسی ی جدیدی تن نمی دهی

سیبت را بخور پسرم

گل های دامن مادرت

به درد معشوقه های ات نخواهند خورد

واصلا بعید نیست
از گندمی
که در سرزمین مادری ات می کاری
جو درو کنی!
گوش هایت را بگیر
تا دردوازه ساله گی ات اعتراف کنم
عشق
همان تهوع  مبهم بود
که در دو ماهه گی ات اتفاق افتاد

ریشه های مرا
به عقوبت مسموم مردی گره زد

ومجبورم کرد
هر شب دروغ بگویم

و من هیچ وقت...
دیدگاه ها (۳)

گاهی برای اجابت خواسته هایت ؛هر کاری می کنیامـا نمی شود که ن...

من تا آخرش میرم این راهو تنهایی 😉 😍 😊 😀

کلاغ هم زیباست اگر زیبایی های طاووس را در آن جستجو‌نکنیم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط