تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب 
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب

تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آن گاه
چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب

تماشایی است پیچ و تاب آتش ها، خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب

مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب

چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بی کسی، ها می کنم هر شب

تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب

دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب

کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی؟
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب

#محمدعلی_بهمنی
دیدگاه ها (۱)

‌‌زادروز اسطوره به یاد ماندنی‌‌‌امروز زادروز ناصر حجازی است....

.چشم گریان تو نازم، حال دیگرگون ببینگریه ی لیلی کنار بستر مج...

تو رادر پیرهنم می جویمدر خونمدر آتش باغ هایمکه درختانش قلممه...

مرد زندانی می خندید.شاید به زندانی بودن خویش و شاید به آزادی...

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها ر...

🌱🍒پیکر تراش پیرم و با تیشه ی خیالیک شب تو را ز مرمر شعر آفری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط