سختی

★سختی★
پارت ۴۰...
عضلات شکل نگرفته بازو و کتفش هنوز هم درد میکرد و بدنش کبود بود و
به سختی سعی کرد خودشو قوی نشون بده و دنبال تهیونگ بره .
بالاخره بعد از چند دقیقه راه رفتن توی راهرو های تاریک سنگی به در سفیدی رسیدن .
به محض ورودشون متوجه تناقض عجیب اونجا با بقیه اردوگاه شد .
شاید بودن همچین چیزی توی اردوگاه بتا ها عادی باشه ولی وجود یه اتاق
سفید رنگ با یه سری سیستم پیشرفته که هیچ شباهتی به سنگ های سیاه
و وسایل رزمی قدیمی بیرون از اتاق نداره، توی مقر آلفاها عجیب بود .
برای یک لحظه نگاهش به سقف افتاد و تونست لوله ها چسبیده به هم رو
ببینه ولی هیچ ایده ای برای کاربردشون نداشت .
برگردوند که از اون آلفا سوال بپرسه که با بالا‌ تنه ی لختش مواجه شد .
تهیونگ که حالت متعجب و شایدترسیده اونو دید، نیشخند زد .
_چیشده بیبی؟
چند بار دهنشو باز و بسته کرد ولی هیچ صدایی از گلوش خارج نشد و درنهایت دوباره نگاهشو به سقف داد و خوش شانس بود که تهیونگ خودش متوجه همه چیز شد .
_یه سیستم پیشرفته برای تنظیم دما بالاخره توجه جونگکوک جلب شد و اینبار بدون در نظر گرفتن اون عضله های خوش فرم و سفت به سمتش برگشت .
+تنظیم دما برای چی؟
با قدمی بلند فاصله شو با اون نیمه امگا از بین برد.
_به زودی میفهمی؛ الان فقط لباستو دربیار.
با تموم شدن جملش دستشو به سمت کت پسرک برد ولی با عقب نشینی
جونگکوک مکث کرد .
+لازن نیست دوباره نیشخندی زد و درحالی که به سمت یکی از کیبورد های گوشه اتاق میرفت زبون باز کرد
_پشیمون میشی
فقط چند لحظه کارش طول کشید و هرچند میدونست جونگکوک منتظر یه
جوابه ولی سکوت کرد و رو به رویش ایستاد و گارد گرفت .
حرکت ریز و پرشی پاهاش که موقع مبارزه انجام میداد گویای همه چیز
بود .
به سمت اون آلفای مغرور حمله کرد و خیلی سریع متوجه حرکتش شد و
قبل از اینکه مثل سری پیش دستش توسط تهیونگ گرفته بشه اون رو
کشید.
حرکتی که باعث لبخند تهیونگ شد.
معلوم شد اون نیمه آلفای کوچولو درساشو خوب یاد گرفته .
دوباره رو به روی هم قرار گرفتن ولی اینبار جاهاشون عوض شده بود .
تهیونگ قصد حمله نداشت و جونگکوک اینو به خوبی متوجه شد و دوباره
به سمتش حمله کرد .
مشتی به سمت صورت تهیونگ پرت کرد ولی درست مثل حرکتی که تهیونگ سری قبل انجام داده بود دستشو به مقصد نرسوند و برای یه لحظه ایده ای به ذهنش رسید .

ادامه دارد....
دیدگاه ها (۰)

★عشقی که بهم دادی★پارت ۴۷...._اووو بیبی من خجالتیهیونگی گونه...

★عشقی که بهم دادی★پارت ۴۸...._بذار ده دیقه همینجوری باشه.جیم...

★سختی★پارت ۳۹...کم کم اون چشمای زیبا خیس میشد. میدونست قرار ...

فرزندانم میخوام چسی شم براتون دوتا پارت از هر فیک آپ کنم.حال...

فکرکنم یه آرمیه به تهیونگ گل داده بعد تهیونگ اون گلو پرت کرد...

پایان جایگزین – ورود به اتاقهمه رفته بودند.محل درگیری حالا ف...

Mafias Stepdaughter

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط