تا ز جان و دل من نام و نشان خواهد بود

تا ز جان و دلِ من نام و نشان خواهد بود
غم و اندوهِ توام در دل و جان خواهد بود

پا مَکِش از سرِ خاکم که پس از مردنْ هم
به رهت چشم امیدم نگران خواهد بود

دیدگاه ها (۱)

گاهے یک نگاهآنقدر مهربان استکہ چشم رهایش نمیکندگاهے یک رفاقت...

شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست!که آنچه در سر من نیست ، ترس ...

سیه دردانه ی چشمت، که جان در باور اندازد به مستی صد رقم عشوه...

دریا به کجا می بری آخر نفسم را؟هم همدم تنهایی و هم، همنفسم ر...

بیـــــمار توام ، روی توام درمـانستجان داروی عاشـــقان رخ جا...

دستم بگیر نازم بکش که عاشقم و دل شکسته ام از خود مران مرا که...

ای مرثیه خوان ز چشم خونبار مگوبا من ز سر و دست علمدار مگوعبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط