سیزده هم به در شد

سیزده هم به در شد

و از در نیامدی

تو با تمام بهارهای عمر من بَدی ..

#کامران_رسول_زاده
دیدگاه ها (۲)

در تنهاییبزرگسالی‌ام رااز آینه پاک می‌کنمشبیه دلقکیکه نقاشی‌...

به چشمک این همه مژگان به هم مزن یاراکه این دو فتنه به هم می ...

مثل باران بهاری که نمی گوید کِیبی خبر در بزن و سرزده از راه ...

تو "مراعات" نکن نیست"نظیر"تو کسی خنده ات توی غزل لطف "جناسی...

پاییزاز چشمانم گذشتبر دلم بارید.برگ به برگ زرد شدماما تونیام...

دلم هوای توکرده.......

قرار به آمدن، دوباره بودسر قرار، جای همیشگی منتظرت بودم ساعت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط