آنقدر وسوسه دارم بنویسم که نگو

آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو...
آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو...

بس که دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا...
آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو...

جانِ من حرف بزن!
آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو...

کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست
آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو...

جانِ من زود بیا
آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو...

به خدا دلتنگم!
رو به رویم بِنِشینی کافیست
همه دنیا به کنار...
گرچه از دور ولی، من تو را میبوسم...
آنقَدر حسرت دیدار تو دارم که نگو. ..
دیدگاه ها (۱)

تویی در دیده‌ام چون نور و محرو...

در ایـن طـوفان ڪہ ماهے هـمبہ دریـا دل نخواهـد زدڪجا با ڪشتی ...

صبح یعنیشروع تپش های تودر نبض عاشقی هایمصبحت بخیر !روشن ترین...

دلتنگی یعنی؛تمامِ روزبه دوست داشتنت مشغول باشمو آخرِشم بفهمم...

دوستت دارمانقدر زیاد که گاهی وقت هاکه دوریچشمانم بی اختیار ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط