ازت متنفرم اوسامو

ازت متنفرم اوسامو
پارت ۱۱
.................................................

چویا

بعد از این که چشام بسته شد چیزی حس نکردم نمیدونم چند ساعته که چشام بسته ولی نمیتونم بازشون کنم .....وایستا ببینم!نکنه مردم؟....این امکان نداره بعد کلی تلاش چشمام رو باز کردم دوتا پرستار بالا سرم بودن ....

چویا:عا......رفتم بشینم که جلوم رو گرفتن
پرستار:لطفا استراحت کنین
چویا:ا...اما ...من من باید برم.....یه قرار مهم دارم
پرستار:متعسفذنه اجازه ندارم مرخستون کنم
چویا:.....

با رفتن پرستار خودمو شول کردم که با صدای فرد اشنای تعجی کردم...
وایستا صدای میساست....یعنی میسا منو اورد
تو فکر بودم که با دیدن میسا خوشحال شدم

میسا

پرستارا بهم اجازه ورود نمیدادن منم شروع کردم به قر زدم که غیر مجاز رفتم داخل با دیدن چویا بغضم ترکید رفتم کنارش نشستم سرمو رو پاش گذاشتم گریه کردم....

میسا:چو...چویا وا...قعا نگرانت بودم بگو کی این کارو باهات کرده...(با گریه)
چویا:فعکنم کار پدر دازای باشه...

با اسم دازای خشکم زد یعنی کار بابای اونه ؟ ولی اخه چرا؟

میسا:ا...این ...امکان نداره
دازای :چرا امکان داره

با صدای دازای برگشتیم نگاش کردیم یعنی امکان داره با باباش هم دست باشه؟ وای میسا چی بلقور میکنی این امکان نداره اصلا

دازای

چویا بهوش اومد ولی ۲ روز باید تو بیمارستان باشه رفتم تو ذتاق داشتن راخب حادثه‌ حرف میزدم

میسا:...این...امکان نداره
دازای:چرا امکان داره...

خودم اون عوضی رو میکشم
چویا رو سدمه زد تا من به مهمونی نرسم و بتونه زایم کنه اون عوضی میخواد ازم استفاده کنه و در هین حال نابودم کنه........خیلی عوضیه

...............................................
لایک کن پدر صگ💢
دیدگاه ها (۱)

ازت متنفرم اوسامو پارت ۱۲♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡دازای:خودم میکشمشچو...

ازت متنفرم اوساموپارت ۱۳ ○○○○○○○○○○○○○○دازایدازای: چی؟جس: فع...

عاشق این چنتا ستم

هنتای :: سوکوکو

قهوه تلخ پارت۵۲ویو فوجیورا این امکان ندارع من از ویلیام بارد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط