رمان وقتی خواهر تهیونگی و با اعضا زندگی میکنی

رمان :وقتی خواهر تهیونگی و با اعضا زندگی میکنی


از زبون ات
با سر و صدا چشمام رو باز کردم که یهو کلی آدم ریختن سرم یکم که ویندوزم بالا اومد فهمیدم به به ریدم اعضان
جیهوپ :ات حالت خوبه ؟درد نداری؟
ات:چی شده من هنوز ویندوزم کامل سر جاش نیست
جونگ کوک :من میگم چی شده شما الکلی شدی سیگاری شدی و از همه مهم تر حامله ای
ات:چی ؟ شما از کجا فهمیدین
تهیونگ :وقتی اومدیم خونه دیدم کف زمین افتادی
دیدگاه ها (۱۲)

رمان :وقتی خواهر تهیونگی و با اعضا زندگی میکنیات:ت..تهیونگ م...

رمان تک پارتی سلام من ات هستم با جونگ کوک که بهترین بوکسور ک...

رمان وقتی خواهر تهیونگی و با اعضا زندگی میکنی یک هفته بعد ام...

رمان :وقتی خواهر تهیونگی و با اعضا زندگی میکنیاز زبون اتاز س...

وقتی به ایزانا میگی حامله ای ( درخواستی ) صبح از خواب بیدار ...

ارباب مرگبار من: پارت ۳از زبون میسو فهمیدم جونگکوکه کنار گوش...

p18ات قدم های مستقیم تندی سمت دفترش برمیداشت، و پدرش پشت سرش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط